جدول جو
جدول جو

معنی کم نمایی - جستجوی لغت در جدول جو

کم نمایی
بخسٍّ
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
دیکشنری فارسی به عربی
کم نمایی
Understatement
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کم نمایی
litote
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کم نمایی
अंडरस्टेटमेंट
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
دیکشنری فارسی به هندی
کم نمایی
understatement
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
دیکشنری فارسی به هلندی
کم نمایی
Untertreibung
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
دیکشنری فارسی به آلمانی
کم نمایی
umniejszanie
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
دیکشنری فارسی به لهستانی
کم نمایی
преуменьшение
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
دیکشنری فارسی به روسی
کم نمایی
применшення
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
کم نمایی
subestimación
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
کم نمایی
sottovalutazione
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
کم نمایی
کم بیانی
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
دیکشنری فارسی به اردو
کم نمایی
pernyataan yang meremehkan
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
کم نمایی
ক্ষুদ্রীকরণ
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
دیکشنری فارسی به بنگالی
کم نمایی
การกล่าวแบบถ่อมตัว
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
دیکشنری فارسی به تایلندی
کم نمایی
kupunguza umuhimu
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
کم نمایی
küçümseme
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
کم نمایی
subavaliação
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
کم نمایی
低调陈述
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
دیکشنری فارسی به چینی
کم نمایی
הַמְעָטָה
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
دیکشنری فارسی به عبری
کم نمایی
절제된 표현
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
دیکشنری فارسی به کره ای
کم نمایی
控えめな表現
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کم مایه
تصویر کم مایه
کسی که سرمایۀ اندک دارد، کنایه از آنکه علم و اطلاع کافی ندارد، مقابل پرمایه، آنچه مادۀ اصلیش کم باشد مثلاً چای کم مایه
فرهنگ فارسی عمید
(کَ / کِ)
کرم نماینده. کریم. بخشنده. مکرم:
دریای کرم نمای صافی
خورشید فرح فزای صائب.
انوری (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کم مایه
تصویر کم مایه
کسی که سرمایه اش اندک باشد، آنچه که بهزینه اندک نیازمند باشد: (این مهمانی کم مایه است)، آنچه که مواد اولیه اندک داشته باشد: (آبگوشت کم مایه است)، مقابل پر مایه، قلم مویی که نوک مویین آن کم پشت و بلند باشد و برای قلم گیریها یک نواخت و کشیدن خطوغ بلند بکار رود قلم نیزه یی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم مایگی
تصویر کم مایگی
کم مایه بودن مقابل پر مایگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم نمایی
تصویر چشم نمایی
چشم غره نگاه خشم آلود، تهدید تخویف، سرزنش طعنه ملامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد نمایی
تصویر بد نمایی
بد شکلی بد صورتی زشتی کراهت منظر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم مایه
تصویر کم مایه
رقیق
فرهنگ واژه فارسی سره
رقیق، کم بضاعت، کم معلومات کم مایه
متضاد: پرمایه
فرهنگ واژه مترادف متضاد